دستای بابا
داشتیم میرفتیم بیرون. لباسای شنتیا رو تنش کردم و گفتم: برو به بابا بگو به موهات آب بزنه و موهاتو رو بزنه بالا. مشغول پوشیدن لباسام شدم که دیدم صداش در اعتراض به باباش میاد که میگه: مامان موهامو بالا بزنه. وقتی آمدم موهاشو درست کنم میگه: دستای بابا گنده ی. موهام درد می گیره. دستای مامان کوچیکه ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی